وبلاگ من |
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد! در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید … با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان ««دوستت دارم بابایی»» ….. ….. روز بعـــــد آن مــــــــرد خودکشـــــــــــی کــــــرد!! وقتی خرم دیگه نمیبینم دختر۱۲ساله ای رو که توی خیابون با اون ارایشه عجیب سعی میکنه بگه من ۲۰ سالمه تا بتونه نظره پسری رو که میخواد جلب کنه. پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . ادامه مطلب فقط دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه سالمی یا مریضی. اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده كه نگرانش باشی؛ اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره كه نگرانش باشی: اینكه دست آخر خوب می شی یا می میری. برای نگرانی باقی نمی مونه؛ داره كه نگرانش باشی: اینكه به بهشت بری یا به جهنم. نگرانی وجود نداره؛ ولی اگه به جهنم بری، اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان قدیمی می شی كه وقتی برای نگرانی نداری! چیز برای نگرانی وجود نداره!! امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی بگذار چنان از خواب برآیم |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |